جدول جو
جدول جو

معنی علی نجار - جستجوی لغت در جدول جو

علی نجار
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن حسن بن صالح نجار طائفی. پزشک بر روش طب قدیم. وی در سال 1228هجری قمری در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت. سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجۀ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هجری قمری در طائف درگذشت. او راست: 1- رساله ای در استخراج ادهان. 2- رساله ای در استخراج املاح. (از الاعلام زرکلی)
وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است:
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر در امکان او
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 240)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن علی بن احمد نجاری حنفی. ملقب به علاءالدین. متکلم بود. او راست: فوائد القلائد و غررالفوائد فی شرح العقائد از نسفی، که در سال 967 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 746)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
برانی. نحوی بود. او راست: 1- شرح سنی المطالب لهدایهالطالب، که در محرم سال 1291 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. 2- ضوابط الرسم فی ایضاح الرقم. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ)
دهی است جزء بخش خرقان، شهرستان ساوه واقع در 20هزارگزی شمال باختری ساوه. و در سر راه عمومی خرقان به زرند. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1250 تن سکنه. آب آن از رود خانه لار و ینگی کند تأمین می شود. و محصول آن غلات، سیب زمینی، باغات، انگور، بادام و یونجه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. این ده دارای زیارتگاهی بنام ’هفت امام’ است. و آثار قلعۀ مخروبه ای نیز روی تپۀ شمال آبادی واقع است. مزارع دین باغی، گون بابک، کهریز چائی، دره قلمشرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خواجه علی جان، وی از بزرگان خراسان بود. و در سال 928 هجری قمری از جانب امیرخان، با چند تن از بزرگان دیگر نزد طهماسب میرزا رفت. (رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 594 شود)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَزْ زا)
از شعرای اصفهان در قرن پنجم هجری و معاصر با مافروخی اصفهانی بود. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری ناجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. لقب او را ’باجی’ نیز گفته اند. رجوع به علی باجی (ابن محمد بن عبدالرحمان بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد قیصری رومی حنفی. مشهور به نثاری. فقیه بود و به قسطنطنیه سفر کرد و در آنجا در سال 1110 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- حاشیه بر قاضی میر. 2- الفوائد العلیه من المسائل الشرعیه، در فتاوی. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 764)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد نجری یمانی زیدی. مشهور به ابن هطیل. وی ادیب و نحوی بودو در سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح المفصل زمخشری. 2- عمده ذوی الهمم علی الحسبه فی علمی اللسان و القلم. (از معجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 493 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 729)
ابن محمد بن ابی القاسم بن علی بن ناصر نجری یمنی. وی از فقیهان بشمار میرفت و در سال 822 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: شرح بر أزهار. (از معجم المؤلفین از ملحق البدر الطالع زباره ص 171)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ جَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن عبدالملک طباطبائی شولستانی غروی نجفی. ملقب به شرف الدین. رجوع به علی طباطبایی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی. مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ نَ جَ)
سید علی نجفی، ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزایری نجفی. مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزایری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَظْ ظا)
ابن عبدالرحمان بن محمد نظاری. امیر ’بعدان’در یمن. او قلعه ای بنام ’جب’ داشت که ارتفاع آن مشهور بود. در هنگام فرمانروایی محمودپاشا بر یمن که جباری سرسخت بود، با این علی نظاری از در دشمنی درآمد و در سال 969 هجری قمری مدت هشت ماه قلعۀ او را محاصره کرد و این محاصره به صلح انجامید به این شرط که ’سنجق’ ازآن علی نظاری گردد. و محمودپاشا بر این قرارداد سوگند خورد. اما چون علی نظاری با دویست تن از همراهان خویش از قلعه خارج شد محمودپاشا همگی آنان را به قتل رسانید و داخل قلعه گشت و تمام ساکنان آنجا را نیز هلاک کرد. (از الاعلام زرکلی از السنا الباهر)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَقْ قا)
ابن عبدالقادر بن محمد قرافی قاهری نقاش ملقب به نورالدین. وی عالم در علوم هندسی بود و در سال 880 هجری قمری درگذشت. او راست: عمدهالحذاق فی العمل فی سائر الاّفاق. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَصْ صا)
ابن احمد بغدادی مالکی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. نام او را به صورت ’علی بن عمر بن احمد بغدادی’ نیز آورده اند. وی فقیه و اصولی بود و نزد ابوبکر ابهری فقه آموخت و مدتی عهده دار منصب قضا در بغداد بود. و در هشتم ذیقعده سال 397 یا 398 هجری قمری درگذشت. او راست: عیون الادلهو ایضاح المله فی الخلافیات. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَطْطا)
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی. در المختصر نووی لقب او علاءالدین و کنیه اش ابوالحسن ذکر شده است. وی فقیه و محدث و متکلم بود که در عید فطر سال 654 هجری قمری متولد شد. پدر او عطار و جدش طبیب بود. او حدیث را از محیی الدین نووی گرفته است، و مدت سی سال مشیخۀ مدرسه نوریه را عهده دار بود و در سال 701 مبتلی به فلج گردید و در ذی حجۀ سال 724 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- اصول اهل السنه فی الاعتقاد. 2- تحفهالطالبین فی ترجمهالامام النووی. 3- ترتیب فتاوی النووی. 4- ترجمهالامام النووی. 5- شرح عمدهالاحکام. 6- فضل الجهاد. (از معجم المؤلفین از فهرس علم الکلام بالظاهریه و البدایه ج 14 ص 117 و شذرات الذهب ج 6 ص 63 و کشف الظنون ص 368) (از الاعلام زرکلی ص 53 از التبیان والدررالکامه)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن تاج الدین سنجاری مکی حنفی. فقیه است. او راست: القربه بکشف الکربه، عن بیان عدم صحه صلاه المؤتم بالامام الخارج، و هو فی جوف الکعبه. که آن را در مکه در حدود سال 1109 هجری قمری تألیف کرده است. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 1 ص 222)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَصْ صا)
ابن محمد بن محمد بن ابراهیم خزرجی فاسی، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن. وی در فاس متولد شد و در سبته سکونت گزید و در شعبان سال 611 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ارجوزه ای در اصول الدین و شرح آن ارجوزه، در چهار کتاب. 2- البیان فی تنقیح البرهان. 3- المدارک فی وصل مقطوع حدیث مالک. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 187. التکملۀ ابن ابار ص 686. نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 705)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَمْ ما)
ابن اسماعیل بن شعیب بن مثیم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن صالح بن عبدالفتاح جارم. ادیب و شاعر و نویسنده و لغوی و نحوی و بیانی و داستانسرا و مطلع در امور تربیت و تعلیم بود. وی در سال 1299 هجری قمری در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان پایان داد. مشاغل وی بترتیب عبارت بود از: رئیس بازرسان زبان عربی در مصر، نمایندۀ دارالعلوم، عضو فرهنگستان قاهره (المجمع اللغوی) ، عضو فرهنگستان دمشق (المجمع العلمی). وی در سال 1368 هجری قمری بطور ناگهانی در قاهره درگذشت. او راست: 1- دیوان شعر، در سه جز. 2- علم النفس و آثاره فی التربیه و التعلیم، که با همکاری مصطفی أمین آن را نوشت. 3- من ادب العرب فی اسبانیا. 4- قصهالعرب، که با همکاری طه حسین و عده ای دیگر آن را برای محصلین دبیرستان نگاشت. 5- النحو الواضح فی قواعد اللغه العربیه، که با همکاری مصطفی امین آن را برای مدارس ابتدائی نوشت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المؤلفین بالظاهریه. معجم المطبوعات سرکیس ص 1751. الشعرالمعاصر سحرتی ص 221. فهرس دارالکتب المصریه، الملحق الثانی للجزء الثانی ص 24. اعلام زرکلی ج 5 ص 106)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَزْ زا)
ابن محمد جزار، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. او راست: 1- تحصین المنازل من هول الزلازل، که آن را به مناسبت وقوع زلزله در سال 984 هجری قمری در مصر تألیف کرد. 2- تحقیق الفرج و الامان و الفرح لاهل الایمان بدوله السلطان سلیم خان. 3- قمعالواشین فی ذم المبشرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 360 و فهرس الخدیویه ج 6 ص 119. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا
جدی جاهلی است. فرزندان او بطنی از نجارند از آنهاست انس بن مالک و جماعتی از صحابه.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن محمد بن عامر نجار مصری شافعی. وی فقیه و اصولی و نحوی و مفسر قرن چهاردهم هجری قمری بود. در عزبهالحرمل از توابع شهر منیه در مصر متولد شد و تحصیلات خود را در ازهر انجام داد. و در سال 1351 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست:1- حاشیه بر شرح اسنوی بر المنهاج، در اصول. 2- رساله ای در علم اخلاق. 3- رساله ای در علم وضع. 4- شرح بیقونیه. 5- شرح شواهد اشمونی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
محل رویش بوته های خاردار، خارزار
فرهنگ گویش مازندرانی